یادگاری

مینویسم که یادم بمونه ؛

منِ   لعنتىِ   فراموشکار ، چقد این روزا تنها بودم و هیشکى به تخمشم نبود.

اینا باید یادم بمونه.

++تمام اینا رو تحمل میکنم تا یه روزی تو اون خیابونایى قدم بزنم که همیشه آرزوشو داشتم.

تهوع

طعمِ   تلخ و موندگارِ  شکست، مبارک

سلام شهریور!

من عاشق این ماهم چون بوى عشقم رو میده، نسیم پاییزِ  برگ ریزِ  رنگ آمیز!

دلم میخواد یه بچه مدرسه ای رو تو خرید دفتر و کتاب و لوازم تحریر همراهى کنم؛

دلم میخواد دوباره اون وسواس هاى نوجوونیم تو خریدن لوازم مدرسه بیدار بشه؛

دلم میخواد غرق بشم تو دفتراى رنگارنگ ، صحنه نوشتن اسمم رو تک تک مداد رنگیام شب قبل جشن شکوفه ها، اول ابتدایى

دلم مهر ماه رو میخواد، 

بزارین یه اعتراف بکنم، من هیچوقت منتظر تابستون نبودم، تابستون یه پیرِ خرفت و خواب آلود و غرغروئه که فقط شما رو اسیر فراغتش کرده ،

دلم نم نم فصل عاشقى رو میخواد... دلم عاشقى میخواد...

دلم میخواد

هوس کردم پشت فرمون ماشین نداشته م بشینم، آهنگاى چیپ و مسخره اى که تا حالا گوش ندادم گوش بدم، سیگار مارالبورویى که تا حالا نکشیدم بکشم و نصفه شبى برم اونجایى که شباش هواى خوب داره خودمو بسپارم به صداى باد.

+22

واقعا خودمم نمیدونم هدفم از این پست خجالت آور و مبتذل چیه ولی دلم میخواد بگمش.

نه روم نمیشه، ولش کن.