حالم خوش نیست
همش خواباى نامربوط میبینم و این نشونه ى نابسامانى روحمه
مرز بین خواب و بیدارى رو نمیتونم تشخیص بدم. اتفاقات خواب هام روم تاثیر وحشتناک و بدی میزاره.حس گسستگی دارم.
کاش قدرت برتری داشتم که بهش چنگ میزدم
کاش این همه سطحی نبودم
حیف که دیگه نمیشه
بعدا نوشت:
+مینویسم که یادم نره این روزاى کذایی قبل امتحانم چقدر تنها بودم. نمیدونم خواسته اس یا ناخواسته. با اینحال من منزوی نیستم فقط توی همه ی جمعا احساس راحتی نمیکنم بخاطر این ممکنه بگن گوشه گیرم. شاید فکر میکنن من دیوونه ام. هرچی میخوان فکر کنن. من از حرفای خاله زنکی شهرستانی متنفرم. از اینکه بشناسنم و بشناسم متنفرم. از اینکه زندگیم و وقتمو پای این بزارم که فلانی چیکار کرد و با کی نامزد کرد و ماشین چی خرید و لباس چی پوشید بیزارم.
شایدم این تنهایی من انتخابی بود. چاره ای نداشتم. تنها انگیزه م اینه که بعد از تموم شدن این روزای طاقت فرسا به خودم نهیب نزنم که کاش اونکارو نمیکردم. کاش آینده نگر تر بودم.
چه جالب:/
دیگه حس بدی ندارم :)
بازم بعدا نوشت:
نمیدونم چرا من همیشه از کسایى خوشم میاد که پدرسگن؟ و وقتى این موضوع برام روشن میشه یه جورى ازشون بدم میاد که اسمشونم حالمو بهم میزنه؟ چرا؟
من عینا این پست رو نوشته بودم, البته مضمونَن 0_0
قبل از خراب شدن بلاگفا و پاک شدن چن سال نوشتم...
خاک بر سر بلاگفا
الان حالت خوب شد ؟
خوبی چس ناله همینه . حال آدمو خوب میکنه
اصلا فلسفه ی این وبلاگ چس ناله اس
شاید این آشفتگی ذهنت واسه استرس امتحانه.یکم به خودت استراحت بده مثلا بشین فیلم ببین یا یه موزیک خوب گوش بده،اینجور کارا خیلی کمک میکنن آدم آروم بشه.
بزار مردم فک کنن گوشه گیری،به حرف مردم بخوای توجه کنی آبم حتی داری میخوری درست نیست.ولشون کن
ممنون آویشن مهربون
الان بهترم :) آخراشه... به شیرینى بعدش فکر میکنم.
ذهنتو آروم کن. بشین موضوعاتی که اذیتت می کنه رو دسته بندی کن و بعدش یکی یکی تو ذهنت حلشون کن.
باید بکنم...
شما تهرانی ها از هر خاله زنکی خاله زنک تر و گه تر هستین.
خوشبختانه من نه تهرانى هستم نه میخوام اداى تهرانى بودنو در بیارم
اما تا جایی که سرت تو زندگی این و اون باشه میفتی رو دور باطل
با هر ملیت و قومیتی
اما خب بیشتر تو شهرای کوچیک مثل شهر ما تو چشم میاد